«عشق نامه ی رمضانیّه»
در سحر، چون معنویت، رقّت روح را فزود، قلم را در ذهن به تقریر این نگاره گماشت که تقدیم میشود:
حتما شنیده اید سخن آن را که گوید: چرا باید نقد این دنیا را رها و نسیهی جهان مشکوک بعد از مرگ را چسبیدن؟! عدّهای بَحّاث غور نکرده...
حتما شنیده اید سخن آن را که گوید: چرا باید نقد این دنیا را رها و نسیهی جهان مشکوک بعد از مرگ را چسبیدن؟! عدّهای بَحّاث غور نکرده، سعی دارند که بگویند این حرف غلطی است غافل از آن که حرف بسیار دقیقی است، لکن گویندگان، در تشخیص مصداق به خطا رفتهاند. خدا، همان نقد همیشگی لحظات زندگی ماست. لذا شاعر گوید:
«در نسیه ی آن جهان کجا بندد دل
آن را که به نقد این جهانیش، تویی؟!»1
لذا باید خداوند را، نقدِ هر لحظهی زندگی خویش دانست، هم لحظه ی حیات، هم لحظه ی ممات، و در این راه هم لذت وصالش را چشید و هر درد فراقش را، لذا شاعری گوید:
«اگر یگانه شوی،با تو دل یگانه کنم
ز عشق و مهر دگر دلبران، کرانه کنم
وگر جفا کنی و بگذری ز راه وفا
دو دیده، تیر جفای تو را نشانه کنم»2
و به تعبیر جناب سعدی -علیه الرحمة- در قبال عشق او:
«ما نتوانیم و عشق، پنجه در انداختن // قوّت او می کند بر سر ما تاختن
گر دَهِیَم ره به خویش، یا نگذاری به پیش // هر دو به دستت در است: کُشتن و بنواختن
گر تو به شمشیر و تیر حمله بیاری، رواست // چارهی ما هیچ نیست، جز سپر انداختن
کشتی در آب را از دو برون حال نیست // یا همه سود، ای حکیم! یا همه در باختن
مذهب اگر عاشقی است، سنّت عشّاق چیست؟ // دل که نظر گاه اوست، از همه پرداختن»3
لذا شیخ بی ادّعای دیار ما،که هر کجا هست، خدایا به سلامت دارش، مکرّر این جمله را تکرار مینمود که:
«یک دل داری، یک دوست بس است!»
و البته این وصال و فراغ، همه از لطف و عشق معشوق است به عاشقش، چرا که تواضع و عشقِ معشوق هویداست آنجا که فرمود:
«أنا جَلیسُ مَن ذَکَرَنی و أنا مُطیعُ مَن أطاعَنی»4
حال هم که در ماه میهمانیاش، میهمانیم و خوابمان را هم خریدار است، روزی دقایقی هم در کنار دم فرو بستن از خوراک، فکر فروبندیم و دل بندیم، به حضور و ظهور یار که تکمیل روح عبادت باشد و جلای روح، بإذنه تعالی
راقم قاصر مقصّر فقیر سطور را هم اگر همّتی ماند و وقتی،دعایی نما تا گردد عامل بر ادّعا
پویان پروین، نوشته شده در سحر دهم رمضان1390
منابع؛
1-کلیله و دمنه، نصرالله بن محمّد منشی، تصحیح حسن حسنزاده آملی، نشر بوستان کتاب، ص405
2-کلیله و دمنه، نصرالله بن محمّد منشی، تصحیح حسن حسنزاده آملی، نشر بوستان کتاب، ص366
3-کلّیات سعدی، غزلیّات، غزل456، تصحیح محمّدعلی فروغی، نشر پارسه، ص426
4- مستدرک الوسایل، ج5، ص286 ؛ که آمده؛ «و رُوی أنّ اللهَ یقول أنا جلیسُ مَن ذَکَرَنی و مُحبّ مَن أحبّنی و مُطیعُ مَن أطاعَنی و مُجیبُ مَن دَعانی و غافِرُ مَنِ استغفَرَنی». البتّه این عبارت به تعابیر دیگر نیز در کتب روائی دیده میشود، چنان که در مستدرک الوسایل، ج7، ص535 چنین آمده: «و یقولُ الله تعالی أنا جَلیسُ مَن جالَسَنی و مُطیعُ مَن أطاعَنی».