وقتی به سوال ماری در فیلم «گذشته» از سمیر که چرا دارد عطرهای همسر به کُمارفته اش را جمع می کند در جعبه، فکر می کنم و پاسخ او که گفت: پزشک ها گفته اند حس بویایی، آخرین حس ادراکی است که در فرد از بین می رود. می خواهند عکس العملش را در برابر عطرهای بوآشنا آزمایش کنند. دوباره ذهنم درگیر مسئله ی «بو» می شود...
به قول نامجو؛ حس بویایی، عجیب ترین حس از میان حواس پنج گانه است. به نظرم حتی اگر نظریات روان شناسی و فلسفی جدید را هم بپذیریم که حواس بیش تر از پنج تاست و حس درک سنگینی، حس درک دما و... هم داریم، باز همچنان بویایی، عجیب ترین آن هاست. بویایی، معلق ترین و مجردترین مواجهه ی ما با هستی است. یک درک سبک و روحانی است. اما ارتباط جالب «بو» با «گذشته» عجیب تر است. یک بو، بیش از این که ما را به آینده مرتبط کند، با گذشته پیوندمان می دهد. اکثر ما تجربه کردهایم که یکدفعه بوی عطر کسی، ما را به سه، پنج یا ده سال پیش می بَرَد چرا که ما مدّتی مُدام این عطر را میزدهایم و یا مُدام با کسی که این عطر را می زده سر و کار داشتهایم، و حالا با رسیدن بوی همان عطر به مَشامِمان، حال و هوای آن موقع در ما زنده شده است. در این طور مواقع، چیزی که از گذشته در ذهن ما جان میگیرد، یک اتّفاق خاص و جزئی نیست، بلکه حال و هوای یک دوره و بازهی زمانی در گذشته است که اتّفاقات و فضای ذهنی و مشکلات و موفقّیّتهای خاصّ آن، باعث شده تا هویّت مستقلی پیدا کند و به بهانهی بوی یک عطر، خیال و عاطفهی ما را به سمت خودش بِرُبایَد. و این جاست که پیوند بو با عشق بیش از پیش هویدا می شود. با این نگاه، می توان گفت نقش «بو» و «حس بویایی» در فیلم Le Passeی اصغر فرهادی و ارتباط آن با نام فیلم، بسیار به جا و لذت بخش است. حال که سخن از بو شد، بگویم که غالبا ما حین برخورد با بویی خاص، حواسمان به حس بویایی جلب می شود -شاید آن وقت هم نشود.- در حالی که اگر به همین هوای معمولی و بی بوی هر لحظه ی خودمان هم توجه کنیم، می بینیم که همین پدیده ی سبک و بی رنگ و شکل که وارد وجودمان می شود، بو و نشان حس و حال زمان و مکانی که در آن هستیم را همراه خود دارد. و اینجاست که می فهمیم مثلا یک کتاب، می تواند فارغ از بوی کاغذ و مقوا، بوی موضوع، نویسنده، ناشر و حتی طرح و طراح جلدش را همراه داشته باشد و هرچیز دیگری، که می تواند دارای بو های شخصی برای افراد باشد.
خیلی خیلی تاثیر گذاره ...داری تو خیابون رد میشی بوی عطر یه عابری که نمیشناسیش میتونه تورو پرت کنه به یه عالمه خاطره !
آخرش چی میشه ؟
سلام خسته نباشین وبلاگ خوبی دارین موفق باشین.