«پنهانگرایی» در عشق
واژههای مرتبط: نهان، مخفی، راز، سر، سکوت، آشکار، فاش، خصوصی
وقتی عاشقیم، باید به قواعد بازی عاشقی تن بدیم. مخفیکاری یکی از این قواعده که رد پاش در بیشتر متون عاشقانه هست. اما مسئله به این سادگی نیست و پارادوکسی در میان است. پارادوکس بین پنهانگرایی و فاشگویی-قلندری
۱: پنهانگرایی
در ماجرای عاشقی، سه کاراکتر پررنگه: عاشق، معشوق، اغیار و نامحرمان. نگاه به پنهانکاری با هر کدوم از این سه، پردهای از کوچه پس کوچههای سرزمین عاشقی برمیداره. چند جور پنهانکاری مطرحه:
-پنهانکاری معشوق از عاشق
-پنهانکاری عاشق از معشوق
-پنهانکاری معشوق از اغیار و نامحرمان
-پنهانکاری عاشق از اغیار و نامحرمان
اولی همون ناز و قایمموشکبازی معشوق با عاشقه که...
اولی همون ناز و قایمموشک بازی معشوق با عاشقه که با مخفی کردن خودش و زیباییهاش، شوق عاشق رو به خودش بیشتر میکنه و حاصلش میشه فراق یار برای عاشق و آرزو شدن دیدن روی یار و اسرار نهفته در روی او. مثلا در این فضاست که مولوی میگه:
ای آفتاب حسن، برون آ دمی ز ابر
کان چهره مشعشع تابانم آرزوست!
رازهای عشق و جلوههای دستنیافتنی معشوق برای عاشق، به همین مربوطه. مثلا شیخ بهایی میگه:
بیﻭﻓﺎ ﻧﮕﺎﺭ ﻣﻦ، ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ
ﺧﻨﺪﻩﻫﺎﯼ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ، ﻋﺸﻮﻩﻫﺎﯼ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ!
یا خاقانی میگه:
تا پرده گشت مویت در پرده رفت رویت
روز جهان فرو شد، راز نهان برآمد.
یا عطار بالاتر از اینها میگه:
چون به پیدایی بدیدم روی دوست
صدهزاران راز پنهان یافتم
دومی که شاید کمی عجیب به نظر برسه، در دو جا اتفاق میافته. یکی جایی است که عاشق، عشقش رو به معشوق دستنیافتنی ابراز نکرده و دورادور داره عشق میورزه. مثل اونجا که حافظ میگه:
مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد؟!
یا شهریار میگه:
صفایی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی تو را هم آرزو کردم
دیگری جایی است که عاشق به ستوه اومده و علاقهاش رو به معشوق، پشت اعتراض پنهان میکنه و در عین عاشقی، میگه دیگه دوستت ندارم. این همون اتفاقی هست که در اشعار و ادبیات به سبک «واسوخت» معروف شده و از یک اعتراض ساده به جفای یار رو شامل میشه تا زیر سوال بردن کل عاشقی. مثل این بیت از انوری:
همی گفتم که تا عمرم تو را هرگز بنگذارم
کنون حیران بماندستم از این گفتار بی معنی
یا مثل این ابیات از سعدی:
بیم آن است دمادم که برآرم فریاد
صبرِ پیدا و جگر خوردنِ پنهان تا چند؟!
و
جو فروش است آن نگار سنگدل
با من او گندم نمایی میکند!
یا
ای سخت کمان سست پیمان
این بود وفای عهد اصحاب؟!
سومی و چهارمی، اون پنهانگرایی است که حریم خصوصی عاشق و معشوق رو مراقبت میکنه. این پنهانکاریها برای اینه که مسائل و حالات خصوصی عاشق و معشوق رو غیر و نامحرمی نفهمه. حتی گاهی این پنهانی بودن اونقدر مهم بوده که روابط عاشقانه به پنهانی بودنش معرفی شده چنان که مولوی میگه:
گریبان گیر و این جا کش کسی را که تو خواهی خوش
که من دامم تو صیادی، چه پنهان صنعتی یارا!
سومی همون پردهپوشی و عیبپوشی معشوق از عاشقه، که البته گاهی از نظر عاشق نقض میشه. مثل آنجا که سعدی میگه:
این طریق دشمنی باشد نه راه دوستی
کابروی دوستان در پیش دشمن میبری!
اما چهارمی مربوطه به پنهانکاری عاشق نسبت به اغیار و نامحرمان. سَر و سِر عاشق و معشوق باید خصوصی باشه. در اینجا میشه گریزی زد به دنیای «سکوت» که بهتره این گریز رو نزنیم و به همین بیت اکتفا کنیم از مولوی:
خمش کن در خموشی جان کشد چون کهربا آن را
که جانش مستعد باشد کشاکشهای بالا را.
اما راجب این پنهانکاری باید گفت خصوصیها رو عمومی کردن، بیحرمتی به عشق و معشوق تلقی میشه و از ناخالصی و ریای عشق عاشق حکایت میکنه. پس عاشق تا جایی که بتونه (این تا جایی که بتونه به همون پارادوکس مربوطه که جلوتر میگیم) جانب این پنهانکاری رو رعایت میکنه. در واقع عاشق این رفتارهای پنهانی در عشق رو کمال عشقش میدونه. مثلا حافظ میگه:
دی عزیزی گفت حافظ میخورد پنهان شراب
ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود!
و عاشق اگر حس کنه که آنچه نباید داره آشکار میشه، اینو درد می دونه. باز حافظ میگه:
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
۲: فاشگویی و آشکار شدن
اما پارادوکسی که میگفتیم اینجاست که گاهی رازها، نگفتنیها، فاش میشن، آشکار میشن! خب این عاشقی که بالا گفتیم در عشقش و روابظش با معشوق، پنهانگراست، چرا باید نمی از برکه یا دریای عشقش پس بده؟ نکته اینجاست اگر عاشق واقعا عاشق باشه و خالص باشه، این فاشگویی، از سر ریا و ناخالصی نیست بلکه شدت فراق و غم یا شدت عشق و مستی اونو به فاشگویی میکشه یا دستکم اسباب لو رفتن و آشکار شدن بعضی جلوههای عشقش نزد اغیار میشه.
اونجا که نشانهها کار دست عاشق میده و چیزی آشکار میشه، مقصر، چیزی نیست جز گریه و اشک! از این منظر به این ابیات حافظ دقت کنید:
سر سودای تو در سینه بماندی پنهان
چشم تر دامن اگر فاش نگردی رازم
یا
گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو
کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع
البته به نظر سنایی، گاهی هم خنده هرزه میتونه همین کار رو بکنه، اما اینکه هرزه بودن این خنده از سر سرمستیه یا ضعف و بیحرمتی، جای فکر داره. سنایی میگه:
خنده هرزه آب روی ببرد
راز پنهان میان کوی ببرد
اما از نگاهی دیگه، اینجا گویا عاشق به جایی میرسه که خود این «حریم خصوصی» یا «پنهانگرایی» رو حجاب و مانع عشقش میدونه و ناخواسته و به خواسته معشوق، وابستگیش رو به این «خصوصی بودن» رابطه با معشوق از بین میبره. در این فضا به بیت از حافظ میشه استناد کرد:
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم!
اگر در این فاشگویی، خواستِ معشوق دخیل باشه، لابد چیزی فاش میشه که به اصطلاح، «به کلی سری» نیست و به قول کلیله و دمنه، از اون سِرهایی نیست «که جز دو سر و چهار گوش را شایانی محرمیت آن نیست»، بلکه به قول همو «در بعضی جماعتی را شرکت شاید داد». (نقل کلیله و دمنه از مقالهای از دکتر محمدرضا ترکی)
۳: ادْعُواْ رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْیَةً إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ (۷-۵۵)
پروردگار خود را به زارى و نهانى بخوانید که او از حدگذرندگان را دوست نمىدارد.(فولادوند)
اما به متون آسمانی نگاهی بندازیم. در قرآن آیهای هست که به «پنهانگرایی» اشاره شده، در اون خواسته خدا را با دو ویژگی «زاری» و «نهانی» بخوانیم و در انتها، رعایت نکنندگان این دو رو «از حد گذرندگان» دونسته! اما نکته جالب اینجاست که گویا پارادوکس بین «پنهانگرایی» و «فاشگویی» اینجا دیده میشه چون تضرع و زاری، گاهی پنهانیها رو فاش میکنه، اونجا که این زاری به اشک و گریه ظاهر میشه. ابیاتی مربوط به این فضا رو کمی قبل نشون دادیم، این هم بیتی دیگه در این فضا از حافظ:
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر، به عالم سمر شود!
در فضای دینی شاید به جهت حفظ همین جنبه «پنهانگرایی» در عشق است که به نجوا و معاشقه شبانه با دوست، توصیه شده، چون شب، خصلت سیاهکاری داره. با نگاهی مثبت به این بیت میشه به این فضا نزدیک شد:
راز تو را بخوردم، شب را گواه کردم
شب از سیاهکاری پنهان کند عبادت
اگر دوستان رفرنسی از پنهانکاری در متون آسمانی و عرفانی دیگر دارن، در کامنت مرحمت کنن.
عاااااالییی بود عالی ممنون از متنتون
عالی حیف که اشعار فقط دوبیت بودن
متشکر از نظر شما
بسی لذت بریدم
عطار:
تا تو پیدا آمدی پنهان شدم
زانکه با معشوق پنهان خوشتر است
ممنون از نظرتون
زیباترین مطلبی که در کل عمرم خوندم، نویسندش کیه؟ ممنون میشم دیگر مقاله های ایشون رو بهم معرفی کنید
با سلام و تشکر از شما
کانال تلگرامی نویسنده با همین اسمِ از این قرار
آیدی کانال:
t.me/pooyanijat
دانی که چنگ و عود چه تَقریر میکنند؟
پنهان خورید باده که تَعزیر میکنند
تشکر از نظر شما